(خورشید)
تو آسمانی... آسمان! همخانهات خورشید!
سر میزند از پشت کوه شانهات خورشید
حالا که دارد میدرخشد در نگاهت نور
همسو شده با چشم معصومانهات خورشید
این گرمیاز هُرم حضور آتشین توست؟
یا این که تابیدهست بر کاشانهات خورشید؟
چون آینه افسونگریهای نگاهت را
میخوانَد از چشمان پر افسانهات خورشید
مستی! ولی پیمان شکستن در مرامت نیست
از ابتدا بودهست همپیمانهات خورشید
دین، از شرابی اینچنین منعت نخواهد کرد
تا ساقیات نور است ، تا میخانهات خورشید!
دستی بکشای آسمان! بر گیسوان شب
وقتی که سر زد باز هم از شانهات، خورشید
لیلا مهذب
برچسبها: لیلا مهذب