(خارزار تعلق)
ز خار زار تعلق کشیده دامان باش
به هرچه میکِشدت دل، ازآن گریزان باش
قد نهال خم از بار منت ثمر است
ثمر قبول مکن، سرو این گلستان باش
درین دو هفته که چون گل درین گلستانی
گشاده رویتر از راز میپرستان باش
تمیز نیک و بد روزگار کار تو نیست
چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش
کدام جامه بهْ از پرده پوشی خلق است؟
بپوش چشم خود از عیب خلق و عریان باش
درون خانهی خود ، هر گدا شهنشاهی ست
قدم برون منه از حد خویش ، سلطان باش
ز بلبلان خوش الحان این چمن (صائب)
مرید زمزمهی حافظ خوش الحان باش
صائب تبریزی
برچسبها: صائب تبریزی